ای کاش کاری کنی ، حرفی بزنی و من آزرده دل را از این فکرها و کابوس ها رهایم کنی !!!
کاش برای اطمینان خاطر بخشیدن به من گامی برداری !!!
جاده ها به اندازه ی کافی میون ما نیومدن ؟!
که حالا با کارات دورترم میکنی ؟!
از دکتر پرسیدم : چرا دل من اینقدر زود به زود تنگش میشه !!!
اما دل اون بعد از 1000 سال هم به وسعت قبل باقی میمونه ؟؟؟
درد من چیه ؟!
گفت : عاشقی !!!
با همه کس و همه چیز به رسم تعامل تا میکنی !
من با فاصله ها بیشتر از همیشه تقابل میکنم !
تمام نگرانیم از نابودی جهان
تنها ..............
آرزوی دیدار تو را به گور بردن بود و بس !!!
:: موضوعات مرتبط:
دست نوشته ها ,
حرف دل ,
,
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11